یه الاغ با بَبَیی یا یِ دستکش از اینا که تا نصفه انگشت هستن
انقد نازن خیلی ازشون خوشم اومد با ی جعبه کادویی صورتی
خواهرش واسش شال گردن بافته
سهی کردم بارنگ اون ستش کنم دسکشارو
عکسشو میذارم ادامه مطلب
ب پریسا گفتم واسه هیئت بیاد اما نمیتونه
صالحه هم مامانم با مامیش حرفید
گفت میایم
طبقه بالا خانوم ها هستن پایین اقایون
تمام خاطرات یادگاری که منو یاد چیزای گذشته مینداختو همرووو انداختم دور
حتی یاد بعضی دوستای بدمو که ناراحتم کردن
من دوست دارم وقتی رفتم دانشگاه خودم برم سرکار
روی پای خودم وایسم....
من چقد این مستقل بودنو دوست دارم من مطمئنم که خانم ها ضعیف نبودن نیستن
انقد دوست دارم واسه دانشگاهم برم خارج کشور درس بخونم
قرار بود با صالحه بریم
اما اون گفت واسه ارشد بریم
اگه کسیو پایه پیدا کنم میرم
ولی من دوست دارم الان برم.... اگه کسی بود همراهم بیاد حتما میرفتم
من دلم زندگی جدید شهر جدیدو ادمای جدید میخواد
اینم شانس منه که صالی اِرق ملی گرفتتش
حالا خوبه 4سال خارج بوده
دلم میخواد ترم اخر چیشمو با معدل 19 یا 20 قبول بشم
هرچند نهایی داره اما من ب خودم ایمان دارم ک میتونم
بلههههههههههه بلهههههههه
راستی عکسا میزارم ادامه مطلب....
پ.ن.امروز وقتی تو مدرسه پریسا دیدم از دور بدوووووو اود گفت
توجه شود با نیش بازززززز گفت:
غزالللللللللللللللللللللللللل
یا امام زاده قاسم غزال مُرد این چرا اینجوری شد؟!!!!
منم خیلی شیک!
اول از تعجی وایسادم سرپا وایــــــــ نیا بغلمممممممممممممم
پریساا:چرا؟!
مریض شدم عزیزم
پریسا:خب.
و ب این ترتیب پریسا از سر دست و پا افتاددددددددد
منم گفتم تولد مبارک عزیزززززم
پ.ن دلم میخواد توی این روزای زمستون یروز روزه بگیرم بعد با برف روزمو باز کنم
اخی چقد رمانتیک
پ.ن من هنوز یکی از هدفای اول و اصلیم دانشگاه ملیه......